اشعار دکتر سید هادی محمدی

دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی دکترای موسیقی مدرس و منتقد ادبی

نفت فرش

ایمان دارم به وامردگیِ  سایه 

و جمودِ جنینِ آیه 

 تفنگ هایی که 

لوله هایشان را ولو  

و لولِ لول در زاغه ها در هم می لولند 

دیگر 

سارا کودکی اش را 

پایِ چراغ قرمز حراج نمی‌کند 

انقلاب تا آزادی را نفت _ فرش کرده اند 

سطل ها نانی ندارند

 برای ترید خون 

باتون ها کله و پاچه نمی خورند 

مالک پنجره و فکر و هوا 

"پشت هیچستان" 

با حجم سبز 

 هشت کتاب برای زندگی خواب ها نوشته 

و حاجی آقا با سگ ولگردش

زنده به گور شده 

تاولی نیست 

دردی نیست 

زخمی نیست 

اما 

لاله هست

 تا دلت بخواهد دمیده 

"ممد نبودی ببینی" 

بلندگو خودش را کُشت 

مُلاقاطی دارم 

#سید_هادی_محمدی 

ابزار جستجو در وبلاگ بلاگیکس