پس لرزه

غمگین ترین شعرِ مرا در کوچه ها با ناله سَر کن
تنهاییت را از مرورِ خاطراتم بیشتر کن
عاشق ترین مرد زمین را با غروری دربه در کن
اینجا کسی از انفجارِ بغض هایش زخم خورده
یا در عبور بی کسی بر شانه ی پاییز مرده
اسم تو را در لابلای گریه های سرد بُرده
یک بار دیگر خنده کن بر دامنِ نجوای باران
در انتهای خلوتِ دلمرده ی سردِ خیابان
با من بمان تا آخرین ویرانی بی رحم طوفان
سرما اگر دل های تاول دیده ی ما را جدا کرد
یا با نقابِ حادثه در باورِ رویا جفا کرد
شاید کسی در قابِ دستان خدا نفرین رها کرد
مانده پس از تو روزهای ساده ی آشفته حالی
در سرزمین بی سرانجام و پر از تصویرِ خالی
هر چند آزرده تو را پس لرزه ی عشقِ خیالی
یک بار دیگر خنده کن بر دامنِ نجوای باران
در انتهای خلوتِ دلمرده ی سردِ خیابان
با من بمان تا آخرین ویرانی بی رحم طوفان