اشعار دکتر سید هادی محمدی

دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی دکترای موسیقی مدرس و منتقد ادبی

انتر(عنتر)


 

 

نفرت

نه بهانه ای است در قفس

نه رودی که دریا زده شده

نفرت

همان لحظه‌ی موهومِ توست

که از آینه‌ی مسموم روحت

عیسی مصلوب و موسی مضروب است

فریادهای بی‌صدا

در کشاله های مغزت می‌پیچد

واژه‌ها با غرغره ی نستعلیق

زخم‌هایی عمیق‌تر از (گرند کَنیون)

و هر لبخند

ماسکِ پوکیده ای (پُکیده) از بی‌اعتمادی

دیروز

در فنجان قهوه‌ام حل شد

و فردا

در افقِ مه‌آلودِ کینه‌ها گُم

نفرت

تنها یادگاریِ ماست

از عصری که تمام نمی‌شود

از خودمان

که هر روز

به تکه‌ای از همین انتر (عنتر) *

شبیه‌تر می‌شویم.

ابزار جستجو در وبلاگ بلاگیکس